مثلا" ابتدا کار گر بوده و بعد کارمند شده و یا کارمندی را رها کرده و به نظامی گری روی آورده و یا این که از نظام استعفا داده و تجار شده و یا این که کار تجاری را دوست نداشته و سر از شعر و یا نویسندگی در آورده است . البته به اشکال دیگر نیز تنوع طلبی در شغل ظاهر می گرد . یعنی فر د در همان شغل خود تنوع و مقوله ی چند گونه اندیشی را ایجاد می کند و این مهم نیز بدین خاطر است که فرد مذکور با استعداد و نبوغ ویژ ه ای که دارد ، توانایی اینگونه تغییر و تحول را در شغل به انجام می رساند . بنابراین تنوع طلبی در شغل می تواند از شغلی به شغل دیگری باشد و یا اینکه می تواند در یک شغل اتفاق بیفتد که در هر دو حالت استعداد و نبوغ فرد بسیار اساسی و موثر است . تنوع طلبی در هنر نیز می تواند به همین صورت باشد . یعنی یک نقاش می تواند در همان دنیای نقاشی خود دست به تنوع و تطور بزند و یا اینکه بارها اتفاق افتاده که یک هنرمند علاوه بر این که یک نقاش بوده ، هنر شعر و یا نویسندگی و موسیقی را نیز انتخاب نموده و در این رشته ها نیزموفق بوده است . به مانند سهراب سپهری که توانست هم در نقاشی مهارت یابد و هم این که یک شاعر خوب بشود و یا دکتر حسابی که در اغلب زمینه های هنری توانست موفق باشد . دکتر حسابی با این که پدر فیزیک ایران لقب گرفت ولی در رشته های متفاوت در حوزه ی هنر نیز ، بسیار موفق ظاهر شد . بنابراین تنوع طلبی هم می تواند در امور اجتماعی رخ دهد و هم این که می تواند در علم و دانش و هنر اتفاق بیفتد و همان طور که ذکر آن رفت در اشکال مختلف نیز ایجاد می گردد. نکته ی دیگر این که می توان گفت گزینه ای بنام تنوع طلبی در همه ی حوزه های اجتماعی اتفاق می افتد و البته به دو زیر شاخه منقسم می شود . نخست تنوع طلبی مثبت و مفید فایده ی اجتماع و در ثانی تنوع طلبی منفی است که البته پیامدهای آن نیز خوشایند نیست . ولی در گزینه ی اول آنچه که بر صحت و سقم تنوع طلبی مثبت مهر تایید می زند ، می تواند تنوع طلبی ای باشد که بر اساس و ریل ظرف و مظروف در حرکت است . به بیانی دیگر هر تنوع طلبی ای می تواند مفید باشد به شرطی که ظرف و مظروف مساوی باشند . یعنی اگر توانایی فرد به اندازه ی امور انتخابی نباشد طبعا" این نوع حرکت را نمی توان تنوع طلبی تلقی نمود . بنابراین اگر در این دایره خارج گردد ، دیگر نمی توان از آن به عنوان یک نوع تنوع طلبی مثبت یاد کرد . پس فرد تنوع طلب به کسی می گویند که بتواند از این نوع تنوع طلبی با توانایی لازمی که دارد لذت ببرد و این لذت نیز مانا باشد و نه مقطعی ، که اگر بدین صورت نباشد ، از چنین تنوع طلبی ای نمی توان به عنوان مقوله ای مثبت استنباط کرد . نکته ی دیگر تنوع طلبی منفی است . همانطور که مطلعید در جامعه ما با چنین تنوع طلبی هایی زیاد برخورد داریم و یا به بیانی کم نیستند چنین تنوع طلبی هایی که البته پیامد آنها نیز دامنگیر خود فاعل است . به عنوان مثال تنوع در ازدواج بصورت موقت و یا غیر مشروع از این دسته اند . به نظر می آید انسان هر چه قدر هم نیاز به تنوع در زمینه های مختلف را خواهان باشد باز از دید قانون دنیا این مسئله مقبول نیست ، چراکه دو مقوله ی عدالت و انسان محوری مهمترین عوامل در جهت تقابل با این نوع دیدگاه هستند . بنابراین ما تا اندازه ای که افراط نباشد در امور اجتماعی می توانیم تنوع به خرج دهیم و اگر تنوع طلبی ما باعث ضرر و خسران رساندن به جامعه و حیثیت و شخصیت انسانی افراد و حقوق اجتماعی آنها گردد ، این نوع تنوع طلبی نمی تواند از نوع سالم و آموزنده به حساب آید . لذا آنانکه د رانتخاب همسر و یا تشدید غریزه و شهوت خود دست به هر کاری می زنند ، این حرکات و رفتار حرکاتی درست و قابل فهم و تامل نیستند . چرا که انسان هر چه قدر در تنوع طلبی منفی بکوشد ، پیامدهای آن نیز نتیجه ای عقیم و سقیم را به جامعه تزریق می کند . و یا تنوع طلبی در حوزه ی اعتیاد که به صورت پلکانی صورت می گیرد . یعنی ابتدا فرد معتاد سیگار می شود و بعد به سمت حشیش رفته و بعد از ان چون این مواد نیز او را ارضا و شاد نمی کند تریاک را بر می گزیند و بعد از تریاک نیز به سمت هرو ئین و کراک و کریستال و شیشه و دیگر مواد مضر و کشنده و مخرب روی می آورد . لذا در چنین تنوع طلبی ای که فرد گام به گام جان خود را فدا می کند ، پیامد ی جز پوچ گرایی و منفی بافی را نمی توان دریافت . نکته ی دیگر تنوع طلبی در امور زندگی است به طوری که با تحقیق و مصاحبه از افراد و خانواده ها این مهم مسجل گردیده است . چه این که در خیلی از خانواده ها ما با نوع لباس و مدل ماشین و خانه و البته اثاثیه ی خانه که مدام در تغییر و تحول است ، برخورد داریم . نگارنده به عنوان یک روزنامه نگار دریافته ام که برخی از خانواده ها هفته به هفته کت و شلوار خود را عوض می کنند و یا اثاثیه ی خانه را فروخته و اثاث دیگری را جایگزین آن می کنند و یا این که مدل ماشین خود را هم به همین منوال تغییر می دهند .. یعنی فرد هر هفته ماشین خود را با یک مدلا با لاتر معاوضه می کند . بنابراین اگر چه از این نوع تیپ آدم ها باید به عنوان بلند پرواز یاد کرد و البته بلند پرواز ی نیز از مقولات روانشناسی به شمار می رود . ولی با این تفاصیل هم نمی توان با نوع دیدگاه و طرز تفکر و رفتار اینگونه افراد برخورد داشت ، چرا که این نوع افراد همانطور که ذکر آن رفت ، شخصیتی تعریف شده دارند و ذاتا" با این نوع رفتار و منش ها سازگارند . مهمتر این که تنوع طلبی در هر برهه ای از زمان می تواند جایگاه خاص خود را داشته باشد ، به شرطی که این تنوع طلبی به رنج و مشقت و ندامت مبدل نگردد . به تعبیری تنوع طلب باشیم ، به شرطی که به آرامش و منویات سالم زندگی ما لطمه ای وارد نشود . تنوع طلب باشیم ، ولی در جهت بهبود و پویایی شخصیت خویش و ساختن فرهنگ و هنر جامعه . تنوع طلب باشیم ، به شرطی که این تنوع طلبی جهت لازم را به ما مبنی بر پیدایی خویش بدهد . و اما تکرار گزینی که دقیقا" نقطه ی مقابل تنوع طلبی به شمار می رود . همانطور که ذکر آن رفت ، تکرار گزینی می تواند به معنی چیزی باشد که ما این چیز را مدام تکرار می کنیم . بنابراین مهمترین مسئله که در گزینه ی تکرار گزینی نهفته است ، فرهنگی به نام دگم بودن است که ما را در جهت رسیدن به اهداف و آرزوهای با لاتر وا می دارد . تکرار گزینی حتا اگر در ابتدا یک انتخاب درست هم باشد و ما به این انتخاب پر و بال هم بدهیم ، لذا نباید خود را در یک محدوده حبس نماییم . چه این که بشر موجودی آزاد و مختار بوده و همیشه دوست دارد در تکاپو و ابتکار باشد . به عنوان مثال می توان تکرار گزینی را در دو حالت مشاهده کرد . نخست تکرار گزینی ای که بر اساس اصول و قواعدی خلق شده در حرکت بوده ، یعنی فرد از همان معیار خلق شده تبعیت می کند که در این نوع تکرار گزینی نیز مسئله ی تقلید هم بسیار مدخل و سرنوشت ساز است . به بیانی هر آنچه را که ما انتخاب می کنیم ، دقیقا" تقلیدی است که مال خود ما هم نمی تواند باشد . که در این زمینه می توان گفت :ما باید خود خود را بدست اوریم و نه سعدی یا حافظ شویم . نکته ی دوم تکرار گزینی ای می باشد که خود فرد همین چیز را خلق کرده است ولی به جای اینکه به دنبال خلق چیزهای دیگری هم باشد ، دائما" همین دستاورد را تکرار می کند . لذا در این شرایط هم اگر چه گامهایی را به جلو برداشته ایم ، اما به جای پویایی خویش در ابعاد مختلف ، در ایستایی خود کوشیده ایم . سئوال دیگر این است که آیا تکرار گزینی می تواند در زندگی به عنوان یک الگو ی سازنده و فرارونده باشد : که بایستی گفت البته خیلی از ابتکارات صاحب نظران به عنوان یک الگو مدنظر ماست ولی با این که به ما جهت می دهند ، طبعا" در جهت پویایی و بالندگی افکار و اندیشه های ما نیاز به فر ایندی فرارونده احساس میشود که اغلب در قالب دایره ای فرا بخش مد نظر است . به بیانی هر الگویی می تواند سازنده و جهت گیرنده باشد ، ولی بر اساس اختلاف سلایق و زمان و حتا مکان ، در اغلب موارد فرارونده تلقی نمی شود . با این تعابیر می توان اذعان داشت که تکرار گزینی یک متد جهت دهنده بوده و نه یک پروسه ی فرارونده . یک پارادایم سازنده است ولی نمی تواند یک فرایند منتج برای خویشتن خویش باشد . می تواند یک چراغ هدایت گر باشد ولی نه آن چراغی که نورش بر تمام راه محاط داشته باشد.
کلمات کلیدی :